سعید

چه خوش است راز گفتن به حریف نکته‌ سنجی که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد

سعید

چه خوش است راز گفتن به حریف نکته‌ سنجی که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد

سعید

روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که دراین نزدیکی است

من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم
پی قد قامت موج

t.me/minimugraphy
instagram.com/minimumiinii

آخرین مطالب

  • ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۰۱ خوشا
  • ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۷ دل

نگاه ظریف! (ظریف را بشناسید)

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۲:۱۵ ق.ظ

محمد جواد ظریف در مورد سوابق خانوادگی خود چنین می گوید :

« خانواده ما یک خانواده مذهبی سنتی تاجر هم از طرف مادری و هم از طرف پدری بودند … ما در مجموع خانواده مرفهی بودیم و وضع مالی مادر و پدرم خوب بود ».۱۰۴

وی که در دوران تحصیل در دبستان و دبیرستان ، تحت تأثیر جریان انحرافی انجمن حجتیه قرار داشته ، به اعتراف خویش ، در جلساتی نیز که در منزل سرکرده انجمن حجتیه ـ شیخ محمود حلبی ـ تشکیل می شده ، شرکت می کرده است.۱۰۵

وی در مورد گرایشات سیاسی پدر خویش نیز می گوید :

« فکر می کنم در طول ۲۵ سالی که با پدرم بودم ، نماز شب او ترک نشد . اما در عین حال از قبل از انقلاب تا زمانی که فوت کرد ، بسیار مخالف انقلابیون و جمهوری اسلامی بود ».۱۰۶

پدر وی نیز همچون شیخ محمود حلبی نماز شبش ترک نمی شد ! اما نماز شبی که با حکومت شاه هیچ گونه تعارضی نداشت ! از بخش دیگر سخنان جناب ظریف بر می آید که پدرش نیز همچون شیخ محمود حلبی ـ که با سران ساواک در ارتباط بود ـ با برخی از همکاران ساواک ارتباط داشته است . وی می گوید :

« با کمک یکی از دوستان پدرم که به ظاهر انسان متدینی بود اما بعد مشخص شد با ساواک همکاری دارد ، به آمریکا رفتم ».۱۰۷

البته جناب ظریف از ذکر نام این دوست پدرش خودداری می کند تا مشخص نشود که این ارتباط تا کجای ساواک امتداد داشته است !

ظریف در دی ماه سال ۱۳۵۵ و در سن ۱۷ سالگی در حالی که دو سال از تحصیل دوره دبیرستان وی هنوز باقی مانده بود ، از کشور خارج شد و به آمریکا رفت . گرفتن پاسپورت و ویزای آمریکا نیز توسط دوست پدرش که همکار ساواک بود ، صورت گرفت . این همکار ساواک که آقای ظریف نام وی را ذکر نمی کند ، از آنچنان نفوذی برخوردار بوده که ظرف فقط دو سه روز ویزای آمریکا را برای وی تهیه می کند .۱۰۸

سفر به آمریکا با درخواست و اصرار خود ظریف انجام می گیرد . در آن دوران عموی وی نیز در نیویورک زندگی می کرد و یکی از اقوام مادرش نیز ساکن آمریکا بود .۱۰۹

وی پس از طی دوران باقیمانده دبیرستان در کشور آمریکا ، در سپتامبر ۱۹۷۸ ( شهریور ۱۳۵۷ ) وارد دانشگاه می شود . ظریف چندی بعد ، وارد انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا در حوزه برکلی می شود . وی می گوید : « پنج یا شش ماه به انقلاب مانده بود [ یعنی در حدود شهریور ۱۳۵۷ ] که این دوستان را پیدا کردم ، شاید هم آنها مرا پیدا کردند ».۱۱۰


(منابع و) متن کامل مقاله در:
http://razeghatname.ir/196

۹۴/۰۷/۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
سعید

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی