ما عقب عقب می ریم، تا حالا می خواستیم از حقوقمون حرف بزنیم و حالا حرف سر موجودیتِ مونه!
وقتی همه خوابیم - بهرام بیضائی
مملکت رو تعطیل کنید دارالایتام دایر کنید، درست تره!
مردم نان شب ندارند، قحطی است، مرض بیداد می کند، نفوس حق النَفَس می دهند.
باران رحمت از دولتی سر قبله عالم است؛ سیل و زلزله از معصیت مردم! میرغضب بیشتر داریم تا سلمانی
ریخت مردم از آدمیزاد برگشته. سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده. چشم ها خمار از تراخم است، چهره ها تکیده از تریاک.
چه انتظاری از این دودمان با آن سرسلسله ی ...
خلق خدا به چه روزی افتاده اند از تدبیر ما!
دلال، فاحشه، لوطی، یله، قاب باز، کف زن، رمال، معرکه گیر،...
گدایی که خودش شغلی است...!
حاجی واشنگتن - زنده یاد علی حاتمی
روزی در آخر ساعت درس، یک دانشجوی دوره دکترای نروژی، سوالی مطرح کرد: استاد! شما که از جهان سوم می آیید، جهان سوم کجاست؟
فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود. من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم.
به آن دانشجو گفتم:
جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را آباد کند، خانه اش خراب می شود و هر کس که بخواهد خانه اش آباد باشد باید در تخریب مملکتش بکوشد...
دکتر حسابی
پی نوشت: حالا این است حکایت امروزِ ایران و دولت فاسدش.
از امیرکبیر پرسیدند: در مدت زمان محدودی که داشتی، چطور این مملکت رو از هرچی دزده پاک کردی؟
گفت: من خود دزدی نمی کردم و نمی گذاشتم معاونم هم دزدی کند. او هم از این که من نمی گذاشتم دزدی کند، نمی گذاشت معاونش دزدی کند و ...
تا آخر همین طور...
اگر من دزدی می کردم تا آخر دزدی می کردند و کشور می شد دزدخانه؛ همه هم دنبال دزد می گشتیم و چون همه ی ما دزد بودیم هیچ دزدی را هم محکوم نمی کردیم!
دن: شنیدم در این کوه معدن هست
بونی: خدا نکند معدن باشد!
دن: نمی فهمم! برای چی؟!
بونی: زمانی که کوه فقیر است، از آن ماست، اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه.
دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است،
و دست کوتاه برای دادن است، و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند..!!
برشی معروف از:
نان و شراب - اینیاتسیو سیلونه
اگر انسان هایی که مأمور به ایجاد تحول در تاریخ هستند، از معیارهای عصر خویش تبعیت کنند، دیگر چه تحولی در تاریخ اتفاق خواهد افتاد؟
دست رویِ دست میگذارند
تا آخرین برگهای سرو را
بادهای هرزه، به یغما ببرند!
محمد جواد ظریف در مورد سوابق خانوادگی خود چنین می گوید :
« خانواده ما یک خانواده مذهبی سنتی تاجر هم از طرف مادری و هم از طرف پدری بودند … ما در مجموع خانواده مرفهی بودیم و وضع مالی مادر و پدرم خوب بود ».۱۰۴
وی که در دوران تحصیل در دبستان و دبیرستان ، تحت تأثیر جریان انحرافی انجمن حجتیه قرار داشته ، به اعتراف خویش ، در جلساتی نیز که در منزل سرکرده انجمن حجتیه ـ شیخ محمود حلبی ـ تشکیل می شده ، شرکت می کرده است.۱۰۵
وی در مورد گرایشات سیاسی پدر خویش نیز می گوید :
« فکر می کنم در طول ۲۵ سالی که با پدرم بودم ، نماز شب او ترک نشد . اما در عین حال از قبل از انقلاب تا زمانی که فوت کرد ، بسیار مخالف انقلابیون و جمهوری اسلامی بود ».۱۰۶
پدر وی نیز همچون شیخ محمود حلبی نماز شبش ترک نمی شد ! اما نماز شبی که با حکومت شاه هیچ گونه تعارضی نداشت ! از بخش دیگر سخنان جناب ظریف بر می آید که پدرش نیز همچون شیخ محمود حلبی ـ که با سران ساواک در ارتباط بود ـ با برخی از همکاران ساواک ارتباط داشته است . وی می گوید :
« با کمک یکی از دوستان پدرم که به ظاهر انسان متدینی بود اما بعد مشخص شد با ساواک همکاری دارد ، به آمریکا رفتم ».۱۰۷
البته جناب ظریف از ذکر نام این دوست پدرش خودداری می کند تا مشخص نشود که این ارتباط تا کجای ساواک امتداد داشته است !
ظریف در دی ماه سال ۱۳۵۵ و در سن ۱۷ سالگی در حالی که دو سال از تحصیل دوره دبیرستان وی هنوز باقی مانده بود ، از کشور خارج شد و به آمریکا رفت . گرفتن پاسپورت و ویزای آمریکا نیز توسط دوست پدرش که همکار ساواک بود ، صورت گرفت . این همکار ساواک که آقای ظریف نام وی را ذکر نمی کند ، از آنچنان نفوذی برخوردار بوده که ظرف فقط دو سه روز ویزای آمریکا را برای وی تهیه می کند .۱۰۸
سفر به آمریکا با درخواست و اصرار خود ظریف انجام می گیرد . در آن دوران عموی وی نیز در نیویورک زندگی می کرد و یکی از اقوام مادرش نیز ساکن آمریکا بود .۱۰۹
وی پس از طی دوران باقیمانده دبیرستان در کشور آمریکا ، در سپتامبر ۱۹۷۸ ( شهریور ۱۳۵۷ ) وارد دانشگاه می شود . ظریف چندی بعد ، وارد انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا در حوزه برکلی می شود . وی می گوید : « پنج یا شش ماه به انقلاب مانده بود [ یعنی در حدود شهریور ۱۳۵۷ ] که این دوستان را پیدا کردم ، شاید هم آنها مرا پیدا کردند ».۱۱۰
(منابع و) متن کامل مقاله در:
http://razeghatname.ir/196