آخر سر یک دل بستگی خاصّی احساس می کنی، وقت رفتن.
کمتر کسی در زندگی می تواند حسِ بدِ تحمیلیِ شنبه صبح های دوران تحصیل را تلافی کند! مخصوصاً شنبه های سرد...
امّا من توانستم!
دن: شنیدم در این کوه معدن هست
بونی: خدا نکند معدن باشد!
دن: نمی فهمم! برای چی؟!
بونی: زمانی که کوه فقیر است، از آن ماست، اما همین که معلوم شد غنی است، دولت آن را تصاحب خواهد کرد. دولت یک دست دراز دارد و یک دست کوتاه.
دست دراز به همه جا می رسد و برای گرفتن است،
و دست کوتاه برای دادن است، و فقط به کسانی می رسد که خیلی نزدیکند..!!
برشی معروف از:
نان و شراب - اینیاتسیو سیلونه
به یکدیگر دروغ نگویید؛
آدم است
باور می کند
دل می بندد.
سید علی صالحی
اینجا می نویسم بلکه کسی بخواند
هم، نمی شود همه چیز را نوشت چون می خوانند!
چه بسیار، که برای یافتن عشق، در به در زنی را می جویند، یا مردی را.
حال آنکه عشق یعنی فراموش کردن شوهر و زن و پدر و مادر و بچه و دوست و دشمن. عشق یعنی ویران کردن هر حساب و کتابی، هر فکر و خیال و هر سبک و سنگین کردنی...
من همیشه به تصمیم اول احترام می گذارم. تصمیم اولی که به ذهنت می زند با همه ی جان گرفته می شود. تصمیم دوم با عقل و تصمیم سوم با ترس ....
رضا امیرخانی - قیدار
تو این نبرد هر کاری مجازه: مریضی، کری، بی تفاوتی، خرفتی. اونی پیروز میشه که بیشتر عمر کنه. آره اینه زندگی زناشویی، شرکتی که اولش پدر مردمو در می آره بعدش پدر همدیگه رو. یک راه دور و درازیه به طرف مرگ با جنازه هایی که به جا می ذاره. یک زوج جوان میخواد از شر بقیه راحت شه تا با هم تنها بمونن. وقتی پیر شدن هر کدوم میخوان از شر اون یکی خلاص شن. وقتی یه زن و مرد را سر سفره ی عقد می بینین هیچ وقت از خودتون می پرسین کدومشون قراره قاتل اون یکی بشه؟
خرده جنایت های زناشوهری - ایرک-امانوئل اشمیت
بعضی چیزها را نه می شود دور ریخت و از شرشان خلاص شد نه می شود نگه داشت و با خاطراتی که زنده می کنند کنار آمد!
درختم دلشوره دارد - فریده خرمی
هر کسی در زندگی یک بار برای رسیدن به کسی دیر می کند و بعد از آن برای رسیدن به افراد دیگر عجله ای ندارد!
نادر اشخاصی قادرند عاشق شوند، زیرا نادر اشخاصی قادرند همه چیز را از دست بدهند.
زن آینده - کریستین بوبن
روزی که برای اولین بار
تو را خواهم بوسید
یادت باشد
کارِ ناتمامی نداشته باشی
یادت باشد
حرفهای آخرت را
به خودت
و همه
گفته باشی
فکرِ برگشتن
به روزهای قبل از بوسیدنم را
از سَرَت بیرون کن
تو
در جاده ای بی بازگشت قدم می گذاری
که شباهتی به خیابان های شهر ندارد
با تردید
بی تردید
کم می آوری...
«افشین یداللهی»