سعید

چه خوش است راز گفتن به حریف نکته‌ سنجی که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد

سعید

چه خوش است راز گفتن به حریف نکته‌ سنجی که سخن نگفته باشی به سخن رسیده باشد

سعید

روزگارم بد نیست
تکه نانی دارم خرده هوشی
مادری دارم بهتر از برگ درخت
دوستانی بهتر از آب روان
و خدایی که دراین نزدیکی است

من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه مهرم نور
دشت سجاده من
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم
در نمازم جریان دارد ماه جریان دارد طیف
سنگ از پشت نمازم پیداست
همه ذرات نمازم متبلور شده است
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش را باد گفته باشد سر گلدسته سرو
من نمازم را پی تکبیره الاحرام علف می خوانم
پی قد قامت موج

t.me/minimugraphy
instagram.com/minimumiinii

آخرین مطالب

  • ۲۴ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۰۱ خوشا
  • ۰۴ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۷ دل
خوشا خوابی که رؤیایش تو باشی
چو بیدارم کنی صبحش تو باشی

خوشا چشمی که رخسار تو بیند
خوشا راهی که پایانش تو باشی ...

سعید
۲۴ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

می‌خواهمت

مثلِ دعایِ عهد

که عبادتِ آهستهٔ مولیان و ملائک است.


می‌خواهمت

مثلِ بلوغ بنفشه‌های آخر اسفند

خاصه اگر باردارِ بارانِ فروردین باشند.


می‌خواهمت

مثلِ تخیلِ مه‌آلودِ نوزادی

که از بویِ بهشتِ اَزَل

در خواب می‌خندد...


می‌خواهمت

مهم نیست مثلِ کلماتِ کدام شاعرِ بزرگ،

بگو بخوان به عهدِ بنفشه...ای اَزَل،

من

میوهٔ ممنوعه را از منزلِ مولیان و ملائک

خواهم ربود.


سید علی صالحی



من این جا هستم: t.me/minimugraphy

instagram.com/minimumiinii

سعید
۱۵ اسفند ۹۷ ، ۰۰:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

هنوز هم یه حرفی هست که دلت رو بلرزونه ...


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

instagram.com/minimumiinii

سعید
۰۴ اسفند ۹۷ ، ۲۲:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تنها، آدم های دیوانه را دوست دارم؛ 

آدم هایی که دیوانه ی زندگی اند، 

دیوانه ی حرف زدن، 

دیوانه ی نجات یافتن،

در یک آن، خوره ی همه چیز هستند،

آدمهایی که هیچوقت خمیازه نمی کشند، حرفهای معمولی نمی زنند،

فقط می سوزند، می سوزند، می سوزند...


در راه - جک کرواک


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۲۲ بهمن ۹۷ ، ۰۱:۳۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

در هوای تو، نفس تنگ شود، باکی نیست

آسمان گر چه زمین گیر شود، خاکی نیست


چشم تو، باده ترین جامِ حلالی است که هست

در مقامی که همان حال محالی است که هست


افشین یداللهی


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۱۱ بهمن ۹۷ ، ۱۹:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عجماء جان ...

انسان‌های روی زمین، چقدر راحت از هم عبور می کنند! خیلی راحت ...

بیشترشان انبار خودخواهی و منفعت طلبی شده‌اند. استفاده‌ی شان که از هم تمام شد، حق به جانب، بد و بیراهی می‌گویند و طلبکارانه همه چیز را رها می‌کنند و می‌روند. چون دیگر برای هم صرفه‌ای ندارند، چون به قول خودشان زندگی‌شان، با بودنِ هم، خراب می‌شود!

این‌ها همان‌هایی هستند که از بالا فقط باید نگاهشان کرد و به خاطرشان دل سوزاند. می توانستند خوشبخت باشند!


چنین است رَسم سرای سِپَنج ...


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۰۹ بهمن ۹۷ ، ۱۷:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اگر عشق

آخرین بهانه‌ی بی‌دلیلِ ما نیست

پس آمده‌ایم اینجا

چه خاکی بر سرمان بریزیم ...؟


سید علی صالحی


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۰۸ بهمن ۹۷ ، ۲۰:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شب است

یک تنه زیبا شو ...


کسی نمی شنود ما را

اگر که روی سخن داری و

درد سخن داری ...


تو را ببوس که لب هایت، هنوز طعمِ عسل دارد

تو را بخواه که آغوشت، هنوز میلِ بغل دارد


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۰۷ آذر ۹۷ ، ۰۱:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
شب های بارانیِ پاییز، بدون چتر و
خیابان ولی عصر ...

سعید
۰۳ آذر ۹۷ ، ۱۷:۴۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
عجماء جان،
تازگی ها لذّت فراموشی را هم چشیدم.
نه اینکه فراموشی لذّتی داشته باشد،
فراموشی لذّت تنهایی را بر می گرداند ...

سعید
۳۰ آبان ۹۷ ، ۲۳:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید

در این عشق چو مُردید همه روح پذیرید


بمیرید بمیرید و زین نَفس بِبُرید

که این نَفس چو بندست و شما همچو اسیرید


بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا

برِ شاه چو مردید همه شاه و شهیرید


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۱:۰۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

عجماء جان،

گیرم آدم ها بد شوند،

خاطره های خوب، که بد نمی شوند ...


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۱۱ مهر ۹۷ ، ۱۶:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

جانی برای مرگ

مرگی برای یار ...


من این جا هستم: t.me/minimugraphy 

سعید
۰۳ مهر ۹۷ ، ۰۱:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چنان بی رحم زد تیغ جدایی ...


من اینجا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۲۸ شهریور ۹۷ ، ۰۲:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شده با خواندن بیت غزلی گریه کنی؟

یا که در حسرت حس بغلی گریه کنی؟


به دلت بارشی از غم، به لبت خنده زنی 

ظاهرت شاد نشان داده ولی گریه کنی؟


خنده ی تلخ کند، زرد شود رخسارت

شهره ی شهر شوی و مثلی، گریه کنی؟


هوس بوسه ای از لعل لبش داشته و

بهر یک بوسه ی قند و عسلی گریه کنی؟


شده دیدار رخش را به دلت وعده دهد

نکند وعده ی خود را عملی، گریه کنی ؟


بعد دیدار شود، شهر دلت زلزله خیز

یا غرورت شکند چون گسلی گریه کنی؟


لاادری


من این جا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۲۹ تیر ۹۷ ، ۲۳:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

شنیده ام یک جایی هست

جایی دور

که هر وقت از فراموشیِ خواب‌ها دل‌ات گرفت

می توانی تمامِ ترانه های دختران میْ‌خوش را

به یاد آوری

می توانی بی اشارهٔ اسمی

بروی به باران بگویی

دوستت می دارم

یک پیاله آب خُنک می خواهم

برای زائران خسته می خواهم.


دیگر بس است غمِ بی‌بامدادِ نان وُ

هلاهلِ دلهره

دیگر بس است این همه

بی راهْ رفتنِ من و بی چرا آمدن آدمی.

من چمدانم را برداشته

دارم می‌روم.

تمام واژه ها را برای باد باقی گذاشته‌ام

تمامِ باران‌ها را به همان پیالهٔ شکسته بخشیده ام

داراییِ بی‌پایان این همه علاقه نیز.


شنیده ام یک جایی هست

حدسِ هوایِ رفتن‌اش آسان است


تو هم بیا.



سیدعلی صالحی


من این جا هستم: t.me/minimugraphy 

سعید
۱۶ خرداد ۹۷ ، ۰۵:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
من سردم نمی شود
هیچ وقت ...
سعید
۱۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۱۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یک روز به خودت می‌آیی که دیگر زمانی برای کارهایی که همیشه می‌خواستی انجام بدهی نداری. همین حالا انجامش بده.


پائولو کوئیلو


من اینجا هستم: t.me/minimugraphy

سعید
۰۷ ارديبهشت ۹۷ ، ۱۱:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

می گفت: مسجد و درس ام را که ازم گرفته اند، 

در کارهای دیگر هم استغفرالله

نمی توانم دخالت کنم؛ کردیم و دیدیم

آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند، باید بتواند چیزی را تغییر بدهد!

حالا که کاری نمانده بکنم پس عشق می ورزم...


 سیمین دانشور - سوشون


من این جا هستم: t.me/minimugraphy


سعید
۰۲ ارديبهشت ۹۷ ، ۰۰:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نشود فاش کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من توست

گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست

روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست

گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید
همه جا زمزمه عشق نهان من و توست

این همه قصه فردوس و تمنای بهشت
گفت و گویی و خیالی ز جهان من و توست

نقش ما گو ننگارند به دیباچه عقل
هرکجا نامه عشق است نشان من و توست

سایه زاتشکده ماست فروغ مه مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست


هوشنگ ابتهاج

سعید
۲۳ فروردين ۹۷ ، ۰۰:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر